قلمرو

در تو فرو می روم تخت. 

بارگاه کاخهای خوابهای من.  

تو را دوست دارم ! 

تمام قد در آغوشم می گیری .

 بر تو تمام می کنم تاریخهایم را 

 

با تو تمام می کنم هرچه از سرم گذشته 

 

دشت سبز! 

 

کوه بلند! 

 

مرد قوی! 

 

قلمرو فروانروایی من بر هستی.

 

غلت من در لذت و هراسها. 

 

کنارت می آیم  

 

با دانایی به گریز صیحگاهی  

به جهنم! 

 

به آنچه تو نیستی 

می خواهمت بیش از آن چه چای شیرین را می خواهم 

 

و انسانهای بیدار را 

 

چند بار با تو تا ماه پریده ام. 

 

چند بار با خورشید بر سر تاجش گلاویز شده ام. 

 

تو قایل ستایشی. 

گور پرامید.   

 

 

17 خرداد 1388

 

نظرات 1 + ارسال نظر
شمعدانی چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 20:49

چراغها همه به مسجد رواست

به خانه حرام است"



شب پره ی مزاحم می گفت و می رقصید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد