نخست

واضحه که تو خیلی زمینه ها ما اون جایی که می بایست باشیم نیستیم .ادبیات و موسیقی هم از این مقوله نه تنها خارج نیستند بلکه خیلی متاثرند.خوب هر کس می تونه دلایل این مشکلات رو به گونه ایی که می فهمه تحلیل کنه .ما تو دوره هایی هستیم که می شه بهش گفت دوران مدرن شدن یه جامعه .مدرنیته مث هر مقوله دیگری ضررها و منافعی داره .خیلی جوامع که تونستند منافعش رو زیاد و تا جایی که می تونستن مضراتش رو کم کردند و خوب بالتبع  رو به فزونی تو این دو مساله رفتند ، شاید ادبیات و موسیقی تو خارج از این محدوده جغرافیایی ارزش خودشون رو پیدا کردند ولی پر واضحه اینجا نه تنها جایگاهی که باید پیدا کنند رو پیدا نکردن بلکه عملا دارن سیر قهقرایی انحراف و کم توجهی رو تجربه کنند .موسیقی ایرانی از طرف عامه گوش داده نمی شه آدمهایی که تو این زمینه کار می کنند خیلی کمند و اونایی هم که ملقب به استاد شده اند و یا بزرگ ، تو این زمینه انزوا رو بهترین عمل می دونند شاید باورتون نشه ولی به نظر من ادبیات از اقتصاد خیلی مهمتره .زبون و موسیقی ما تو سده های اخیر خیلی عقب افتادگی پیدا کردن زمانی توسط زبانهای همسایه زمان هایی هم مث الان بوسیله زبونهایی که صاحباشون پولدارن .من فک می کنم وضعیت از اونی که ما فکر می کنیم بغرنج تره . شاید زمانی بشه که دیگه کسی روش نشه به اطرافیانش بگه فلان کاست از شجریان رو گوش بده  .من تا حدوده خیلی کمی ساز می زنم وکمی آشنایی با موسیقی ایرانی دارم  و این رو قبول دارم که این موسیقی که الان ایرانی قلمداد می شه بسیار سلیقه خاصی می خواد برای گوش دادن ولی معتقدم که اگر آدمهای بیشتری این موسیقی داشت-حتی از نظر کمیتی - وضع موسیقی ما الان خیلی بهتر بود . ولی خوب واقعیت الان اینه که ما موسیقیمون رو دوست نداریم و تو ادبیات خیلی ترجیح می دیم که از یه آمریکایی یا یه اسپانیولی زبان، تقلیدی به زعم خودمون کرده باشیم.شاید ماها از دیدمون نسبت به اطراف خسته شدیم یا دیدمون مشکلاتی داشته که ما برطرف نکردیم و همینجور نسل به نسل منتقل کردیم والان وضع اینجوری شده .ما ها خیلی خیلی خیلی کم مطالعه می کنیم، دلیل بدبخت بودن شعرا و نویسنده هامون هم همینه چون ما نمی خوایم پول خرج اون چیزایی که اونا با روزها و شبها فکر کردن و هزار تا دردسر نوشتند بکنیم

این مسائل شاید مشکل به نظر نرسند ولی من اصلا دوست ندارم زمانی وقتی خوشحالم موسیقی رو گوش بدم که نمی دونم از کجام باس باهاش بخندم و یا مطلبی رو بخونم و ساعتها بشینم فکر کنم تا بفهمم که فرق جویدن غذا توسط من با شخصیتی که تو داستانی که یه ایرانی نوشته چیه .

اغلب ماها راه انفعال رو ترجیح می دهیم (می شه به این راه ادامه داد اتفاق خاصی هم نمی افته کمی بیشتر اونجوری می شه که ما نمی خواهیم ) منم این راه رو انتخاب کرده بودم ولی خوب احساس کردم خوبه یه تنوعی ایجاد کنم واسه همین این وبلاگ رو درست کردم که بتونم یه سری چیزایی که به مخم راجع به ادبیات و یا موسیقی می رسه بنویسم که گمشون نکنم  و بتونم بعدا بخونمشون هدف خاصی جز سرگرمی ندارم .گاهی هم شاید شعری یا داستان کوتاهی یا اطلاعی از موسیقی .اگر چیزایی که من نوشتم رو خوندین بهم ایراداشون رو بگین،‌با این کار بهم لطف کردین چون مطمئنا موجب رشد من می شه از انسانهای مجازی عزیز قبلا متشکرم