آیا دیدار

یک ساعت بی تو نزیستم
یک صبح بی خورشید تو بیدار نشدم 
و یک دم از تصور نفس های تو دور نبودم
ای بی تو مرگ
ای بی تو غم نبودن
ای بی تو دست ها بر دست ها سودن
ای دور، ای دلتنگی، ای دوست
بی تو یک آن نبودم
فانوس من رو به دریا، هر چند لحظه نوری است مگر تو ببینی
و تلاش های من چوب های زیر ساقه، مگر تو بشکفی
ای دور، ای دلتنگی، ای دوست
دوری نخواهد پایید
و من به دیدار دیو تو خواهم آمد
و با  امشاسپندان تو هم آغوش خواهم شد
با چشمانت 
با نگاهت
ای دور، ای دلتنگی، ای دوست
من بی تو همه چیز را گم کرده ام 
من بی تو همه چیز را گم کرده ام
همه چیز در آغوش توست
همه چیز در زیر پیراهن تو نهفته است
من بی تو گم شده ام و پیدا نخواهم شد 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد