انقلابات

مرگی با شکوه 

و حیاتی پر رنج


آنقدر دست و پایش را کشیدند که هر تکه اش در جایی کشته شد

  در حالی که تمام اسکاتلند برایش گریه می کرد ؛ 

  و روزگار را آنی بی شمشیر ، حتی نمی خوابید.


مردی را به ارتفاع پنجاه متر به دار آویختند 

در حالی که کودکانش از آن پایین برایش دست تکان می دادند 

چون آن زمان که دور می شد تا نانشان را در آتش و خون و هروئین زده باشد 


سیاهترین مرد در تاریکی شب به ضرب گلوله او را کشت 

در حالی که تنها گلوله روشن بود و او

و روزها میخ بر سنگ می کوبید و شب ها دندان های ترک خورده اش را می شمرد

حیاتی پر رنج 

و مرگی پرشکوه




دی ماه 1390