سه ضرب

کلمات به سخیفیِ معنایی که می خواستم

وگذار، به سنگینی حجم غمباد

 هر چه باداباد

پایان هر کلام سرآغاز رهایی است 

و گذر، محل عبور هر یک به سویی

با رنگ و بویی

رو به کویی

ای دست ها ای تلو تلو خوران ، ای مست ها

ای دور، از آنچه آغاز است 

و ره به جایی نبرده 

ای بی پایان 

ای راه را ناهمره

ای وصله ی ناجور

ای هر چه خوبی را ندیده، ای کور


در این ظلمات من هم یکی گم گشته

در هیچ زورقی ننشسته

پای من به بسته


کلمات به سخیفی دری  را باز نمی کنند 

و معنایی که من نمی خواستم 

به گوش هر کس چون راز می کنند 


و من می بینم به فرتوتی روان

پیش از سرانجام رهراوان

که گم شده اند چون ابلهان


دیگر نیا، برو

فقدان زجر خود زجری دیگر است 

و درد، من آموخته ام باری درد، از همه چیز برتر است

و شنیدن آوای مرغ ها در قفس از غم پرواز کمتر


به سیاهی خو خواهم کرد

و درهای تمام معابد را خواهم بست

و به پرستش خویشتن خواهم نشست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد