دوباره

دقیقا تا همینجا کافی است

آن ساز پس از این نوای نویی ندارد

همینجا و تکرار آن بارها

آن قدر که صداها به تنش تن ها می انجامد 

و رقص هنوز موزون است

آن کنجکاوی بو های خوش

صداهای دلنواز

همینجا که انتظار می شکفت

و غربت از دور می گذشت

و آشنایی  از ابتدا بود

تا همینجا دوباره

وقتی که هنوز" بهار خنده زد و ارغوان شکفت"

هر گامی بر فراز دره

تهی شدن قلب بود

و هیجان هراس آلود افتادن

از اینجا، در اینجا، که می بینی خورشید کوه ها را رنگ می کند

تا همینجا که هر سکوتی پر از حرف بود

و نگاه ها نگران نمی شد

دوباره از ابتدا 

تا همینجا که نت ها هنوز خوش صداست

و ترتیب هر لحظه بی تشویش است

و عشق هر آن در کوچه ها بیش است 

ادامه نده ، تکرار کن

تکرار کن

تکرار کن 

نظرات 1 + ارسال نظر
ولی چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 06:00 https://book-market.blogsky.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد