-
زمان 1
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1392 22:45
کی می خوابم؟ دقیقاً زمانی که سپیده زد وقتی که پرنده ها می خوانند و صدایشان آزاردهنده ترینِ مزاحم هاست وقتی که مگس ها روحت را سوراخ می کنند و انگار که هیچ چیز نیست من بالهایم بسته است پایم شکسته است زبانم الکن است ولی نگاه می کنم تنها نگاه می کنم صرفاً نگاه می کنم همین! نگاه می کنم
-
گربه نامه
شنبه 2 دیماه سال 1391 22:28
شعرهایی که گم می شوند در لابه لای گربه ها و وحشت از سیاستِ مادر مرده ی بی پدر بی پدر و مادر بی مادر پدر بی پدر، بی مادر آخ نفت ، آخ نفت می نوشمت با دو تکه یخ و فرمول پیچیده ای که هیچ کس از آن آگاه نیست و شعرهایی که می میرند در تکرار نادانی ها خرداد 91
-
لکنت
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1391 01:37
چه، از تو زیباتر است؟! انعکاس نور چراغ خواب در شیشه پنجره ای پشت به شب ؟ محبوبه، شبی که عشق ، باد کنک بادکنک پرواز می کرد ؛ آبی وَ زرد؟ چه، از تو زیباتر است ؟! خرامان گربه ی نازی ،که انگار تک تکِ طبقات، آپارتمان آپارتمانِ تمام شهرهای عالم مال اوست؟ تو! آن طرف طناب نشسته ای. من، این طرف آویخته ام.
-
اون بالا
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1391 17:03
- هفتاد ، هشتاد دور، دور خورشید می زنم و بعدشم خداحافظ تازه اگه شانس بیارم "پرکن پیاله را" - حالا می خواد مث موسیلینی، ملت صف ببندند تا رو جنازم تف کنند، یا چند تا قبه و مجسمه و چراغ رو جسدم بسازنــد آره! "پرکن پیاله را" - مث اون هندیه وسط سِند و پهن و گاو و فقر ، شنا کنم یا اینکه وسط اون همه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1391 22:52
من خشنم من گاز می گیرم من دهنمو وا می کنم تا ته حلقم داد می زنم من با دو تا انگشتم یه تیرکمون کوچیک دارم با یه مقدار سنگ بزرگ سنگ بزرگ رو هم می شه زد.
-
شخصیت پردازی
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1391 01:47
بهار می رسید و زرتشت از کوه چنارها سبز بودند و من پرفضیلت ترین انسانها با هواپیماهای کاغذی پرواز می کردم و می دیدم چه درختی غم انگیزتر از کاج که همیشه یکسان زندگی می کند بهار می رسید و ذغال همچنان روسیاه از فصل سرد اسفند 90
-
پنگوئن گم شده هر بیست کیلومتر
شنبه 24 دیماه سال 1390 23:07
- سه هزار و نهصد و پنجاه کیلومتر هنوز سفیدی سرزمینم در خاطرم هست همسرم کودکان همسایه ام و آبی سرد دریا ماهی ها - سه هزار و نهصدو هفتاد کیلومتر سیاهی خورده ام شن گنگی دیده ام و بیابان و به جای برف لب بر ریگ های داغ گذاشته ام هذیان: [ خیال گم چه دروغی مرا دور کرد از آن همه فراگ پوش و عشق ] و بوی سیلابها دیگر نمی آید -...
-
به همسرم
دوشنبه 24 مردادماه سال 1390 01:57
از خوردن یک زن قلبی که گسنرده کبابی که به سیخ زده چند سال به التهاب گذشت همیشه پس از انقلاب تابستانی به گونه ای که می دانی پاییز خواهد گشت و نسیم خنک باران وزیدن گرفت باز
-
چون می گذرد ...
سهشنبه 16 فروردینماه سال 1390 18:44
از گلوله های برف تا آزادی از صدای زخمه بر دوتار دختر خراسان در دخمه تا شادی می گذرد
-
عادت سالیانه
یکشنبه 10 بهمنماه سال 1389 20:33
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 می بافت. گره به گره رج به رج که: من این بار تو را دوست ندارم این گره، هرگز! این گره؟! می پرستمت. این رج را تحمل می کنم این رنگ را نه گره به گره رج به رج بهمن 89
-
مرغ داری
یکشنبه 10 بهمنماه سال 1389 20:28
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 متلاطمم درگیر یک عده عجوزه! به دنبال دمم. و سراپا گوش به هوهوی یک مشت جغد! و حتی خود کشی نمی توان کرد! و حتی اوج تابستان تا نوک بینی را نمی شود دید. خرناسه می کشم از این همه هیچ تنفر می پرورم که بعد از باران ، توفان بعد از توفان، حیوانی که دندان...
-
خرداد دی
یکشنبه 26 دیماه سال 1389 22:34
با صدای بلند فریاد می زد: "ما مردمیم؟ یا یک عده کارمند، که اتوبوس را رایگان سوار می شوند؟" برف بر سرش می بارید و زود پیر می شد.
-
فضای سرد مرا نمی خواهد.
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 21:31
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 در تاریکی، دو نور ماشینی پر سر و صدا و قرچ و قرچ جاروی مردی بی آرزو ] موشی انگار به لانه ای خزید [ خورشید با تهوع دوباره با گرگ و میش آغاز می کند. بر پارکی که خیس و علف بود و من دخترم را آنجا ورانداز می کردم و همانجا از دستش دادم به سر درگمی هر روز...
-
رد اصل عدم قطعیت
شنبه 13 آذرماه سال 1389 19:42
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 اگر شده آخرین دلایل متقنی که مورد استناد هر عالم و دانشمندی بود رو براش می آوردم ولی اون باز حرف خودش رو می زد .کارش همین بودو همیشه می اومد با من بحث کنه و همیشه صحبت های من و اون دو خط موازی بودند که در توهم بینهایت هم به هم نمی رسیدند.نه که با من...
-
ترشح در معده
چهارشنبه 10 آذرماه سال 1389 19:08
باز ترشح شد.همیشه وقتی یعنی در آنی که بهترین فکر به سراغم می آد، ترشح می شه یا وقتی که فکر می کنم باید فلان رفتار درست رو نشون بدم و همین ترشح باعث می شه که فکر کنم من خیلی کوتوله ام هنوز ، یعنی من رو چه به بالاها و رفتارهام غلط می شه . تنهایی هام رو به خاطر طعم همین احساس شکست دوست دارم. یعنی حسی شبیه برده بودن البته...
-
روزمرگی
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 16:13
در صحبت صبحگاهی چند کودک - ماشین ما سیصد تا می ره خودم عقربشو دیدم - بابام می گه پیکان ما پونصد تا بیشتر می ره ،اگه چشمام رو ببندم قلب کوچک پیر دختری زیبا در پشت پرده های ارزان قیمت گل گلی : - آه که تمام هستی ام را برای تو باختم قلب کوچک پیر دختری تمیز در پشت پرده های ورساچه : - هنوز بوی ادکلنت آزارم می ده ، حتی نفسات...
-
جهان چندم
شنبه 26 تیرماه سال 1389 15:45
زمین را قسمت می کنم: تا اینجا برای خانه های گلی تا اینجا را ماهی ها پرواز کنند تا اینجا آینه ای کدر روبروی آسمان هر چه ماند سفره ای پهن می کنم دو طرفش می نشینم گرسنگی می خورم
-
عاشقانه 2
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 19:32
به نقطه ای نگاه می کنم به زمانی پیش تر به ستاره ای . می دانم فردا را هم می شود به همین وضوح دید وقتی که به من نگاه می کنی وقتی که مرا دوست داری
-
عاشقانه 1
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 19:30
به شدت می تابید خورشید یادآور آنکه هر کاری از من ساخته نیست چون خیره شدن در چشمانت
-
نقاشی
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1389 03:15
در شبی بی مهتاب نقاش در تاریکی مطلق اتاقش تصویر مادری می کشید که می ترسید با دست های دراز به طرف کودکی که می رفت در دشتی زرد و توفانی که با احساس می چرخید و خورشیدی که همه را گوش بریده می دید.
-
باغ وحش خانگی
یکشنبه 15 فروردینماه سال 1389 19:43
من دو گربه می شناسم گربه ای که راه می رود گربه ای که شاخ می زند دو سگ را سگی که در هر صورت گاز می گیرد سگی که پارس می کند آنقدر تا نوازشش کنم و اتفاقاً دو موش را موشی که ناخنهایم را می جود موشی که مثل من سوراخی دارد.
-
حس بد
جمعه 21 اسفندماه سال 1388 19:36
آخ ! دارم خمارت را پس می دهم. مثل سردرد وقت جفت گیری جیرجیرکها
-
ایست
جمعه 21 اسفندماه سال 1388 19:26
در سمت چپ من هیچ چیز درست کار نمی کند دست چپم از بازو ای کاش آویزان بود وبال گردنم است لمس نیستم قلبم کپک زده. در گوشم سیخ می کشد صدای انگار کلاغی زنی شبی که پایان ندارد سرد است صدای مهتابی در دارازی شب بیرون پنجره پیچکم خشک شده اول بهار
-
نهال ۳
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1388 15:58
پرتاب شده ام اینجا در برهوتی از درختان شکسته چه کرده ام؟ شاخ گاو را شکسته ام دارم پرتاب می شوم
-
نهال ۲
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1388 00:37
در صد هزار هزار سال آرامش پس از طوفانی کوتاه و سهمگین تک تک درختانی را که شکسته اند، می شمرم و عمیق به تو نگاه می کنم آن اندازه بی حس که تو در من بوزی از خلال درختانی که شمرده ام
-
نهال ۱
چهارشنبه 28 بهمنماه سال 1388 19:17
در دست های حنایی ات دهان گشاده ی صد اسب آبی زیبایی پروانه ای و آغاز من نهفته است. در خط خطی های نازکش فریاد آخر گوسفندهای قربانی و صوت دوباره ای که شاهد آن است که من سالهاست نوا می نوازم نه شور.
-
ترافیک
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1388 12:39
از خستگی به ماشین پر از مسافر ما می گفت : -"ونک" من به او خیره بودم نه من تنها تمام مسافرها موتوری ها چراغ ماشین ها به زنی بسیار زیبا و دو نیمه سیب در آغوشش. 22 آذر 88
-
سازنواز
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1388 20:47
هر دستت هر انگشتت که فرود می آمد دقیقا و چه زیبا دختری می زایید که کاشکی من دامادش بودم.
-
خونخواهی
دوشنبه 9 شهریورماه سال 1388 18:38
هنوز از تندی و تیزی تیغی که خورده ام در بهتم. بگذار خون را ببینم بگذار نفسم بالا بیاید می دانم فلز را چه کسی و از کجا استخراج می کند. 9 شهریور 88
-
شوق قربانی
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1388 12:33
دویده ام ! هن و هن ! انگار از پله های معبد قوم مایا آن بالا که سرم را بزنند؟ نه که قلبم را دربیاورند.