درد سرد

تمام ستاره ها خاموشند

و گل ها ساکت


عشق تو دور از دست است

و صدای خوشایند بوسیدن از اتاق نمی آید


ریش ریش قلبم از تنهایی

 بی دست های تو

و زخم های روح بی آسایشم

خوب نمی شوند


تنها تو التیامی و درد

تنها تو لبخندی و عربده هایی سرد

 به تک تک لحظات 

به ثانیه هایی گم در مسیری نامعلوم


چقدر تحمل دوری تو دشوار است

و چقدر گرمای وجودت را می خواهم 

به همان مقدار که صبح، خورشید را 

به همان زیبایی که رقص، باد را



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد