تمام ستاره ها خاموشند
و گل ها ساکت
عشق تو دور از دست است
و صدای خوشایند بوسیدن از اتاق نمی آید
ریش ریش قلبم از تنهایی
بی دست های تو
و زخم های روح بی آسایشم
خوب نمی شوند
تنها تو التیامی و درد
تنها تو لبخندی و عربده هایی سرد
به تک تک لحظات
به ثانیه هایی گم در مسیری نامعلوم
چقدر تحمل دوری تو دشوار است
و چقدر گرمای وجودت را می خواهم
به همان مقدار که صبح، خورشید را
به همان زیبایی که رقص، باد را