کش دادن حیات به طول رنجی
بر لعنت آسمان،ذره ای، سرای سپنجی
و تکرار تند نجوای غریبه ای همچون خنجی
بر دلی که آه چه نامش نهم جز گنجی
طغیان رود سرزمین های شگرف می سازد
و کرنش موقت درخت ، تخمی است در آینده
شنیدن نامی، آنچنان که پریدن از لانه
و گسستن از هوایی هرچند در فراخور خانه
و درگیر در تباهی زمانی در آستانه
و از یاد بردن آوای مرغی در لانه
"افسوس که بی فایده فرسوده شدیم"
من جنون تو را بو می کشم، چون که تو انسانی و من از تبار ددان
و قلب پاره پاره ی تو را به نیش می کشم،قلبی که دور می داری از بخردان
زیرا که شنیدن نام تو، تنفس هوای کوه است دم صبح، در پی سگان
آنگونه که بر هر درختی و در هر رشته ی کوهی، جنگلی ، دشتی یا بیابان
"نابوده به کام خویش نابوده شدیم"