پر از پرواز
حسی که به درگاه تو آوردم
و تو قفس را امن گاهی می دانستی
تقاطع برخورد موجودیتی
صفر بودنی
من اینک نشسته ام
بر آن قله
بر آن پرتگاه
و به زوایای زیبای قفس تو می نگرم
ازدور
ار آن جا
از آن نقطه که با قفس یکی هستی
آنقدر دور که میله ها بال های توست
و بوی گنداب آب تو
بسته بودن بال هایت
تعفن زیر قفس
همه با تو یکی است
درب قفس باز است
درب قفس بسته است
باز است
بسته است