از اختلاط زبان ها تا حذف آنها

شاید مهمترین مساله ای که هر زبانی با آن روبروست تغییر همیشگی آن زبان است.البته بررسی زبان به تنهایی و بدون در نظر گرفتن دیگر عوامل فرهنگی کار دقیقی نیست.ولی به هر حال مساله زبان آنقدر جامع است که بسیاری از قضایا را پوشش می دهد.فیلم ،نقاشی، نمایش ،موسیقی ، رسم الخط و دیگر عوامل فرهنگی رابطه تنگاتنگی با زبان دارند.

زبان پویا زبانی تاثیر ناپذیر نیست چون به هر حال با ارتباطی که حمالهای زبان که همان انسانها باشند با یکدیگر دارند نمی توان جلوی تغییر در زبان را گرفت و البته این از محاسن زبان به عنوان تنها راه ارتباطی بین انسانهاست که مثلا کسی با زبان الف می تواند با تغییراتی در لحن و گاهی ساختار با شخصی با زبان ب در بستر زبانی که شامل هر دو زبان می شود ارتباط برقرار کند ولی گاهی این ارتباط آنقدر پیش می رود که عملا باعث حذف یکی از زبانها می شود ،مثل اتفاقی که برای رسم الخط ایرانی افتاده است که عملا رسم الخطی عربی است -رسم الخط در واقع نماینده واژه هایی است که در زبان بکار می روند و عملا از زبان جدا نیست و به طور خلاصه می توان آنرا زبان نوشتاری نامید-

حذف یکی از زبانها نیز می تواند توجیه پذیر باشد اگر زبان از بین رفته نتوانسته باشد نیازهای فرهنگی حال و یا در پیش روی میزبانهایش را بر آورده کند ولی در بسیاری مواقع این حذف با فشارهای از قبیل اقتصادی یا سیاسی یا فشارهایی که در وهله اول به نظر می رسد ارتباط مستقیم با زبان ندارند اتفاق می افتد. 

مثال قضیه را در موسیقی به عنوان زبان آهنگین می توان به خوبی مشاهده کرد .موسیقی ایرانی کم از موسیقی که ما به عنوان موسیقی غرب می شناسیم ندارد که با بررسی درست تر دیده می شود که تعداد گامها - گام به عنوان پایه موسیقی- در موسیقی ایرانی از موسیقی غربی بیشتر است ولی تنها به علت اینکه موسیقی غرب آسانتر شنود می شود طرفداران بیشتر و بالطبع بقای بیشتر چه از نظر حجم شنوندگان و چه از نظر اینکه این موسیقی کیفیت بهتری پیدا می کند زیرا در معرض آزمون و خطای بیشتری است شاهد حذف آرام موسیقی ایرانی هستیم. مقصر در اینجا خود موسیقی نیست بلکه کم ارایه دادن و کم بررسی شدن به علت کمبود رسانه های آن است و به همین خاطر این موسیقی آرام آرام دچار رکود می شود و در آتیه نه چندان دور به فراموشی سپرده می شود و مثل درنای سیبری در معرض انقراض قرار می گیرد.

البته نمی توان تمام بهانه ها را خارج از زبان جستجو کرد .انقراض ها چه بسا عللی در خود زبان هم داشته باشد عواملی مثل چگونگی انتقال و فراگیری خود زبان در مثال موسیقی علاوه بر موارد گفته شده می توان به چگونگی فراگیری بسیار سختی که اساتید -حتی در رده های کوچه بازاری - توصیه می کنند اشاره کرد

آقای شجریان در اظهار نظری -در مورخ نوشتن این دستنوشته - که در سایت aftab.ir می توان دید اظهار می فرمایند که بسیاری از کسانی که آواز تدریس می کنند صلاحیت این کار را ندارند ،البته از این نظر که هدف ایشان حفظ موسیقی به شکل درست آن است صحبت ایشان متین است ولی به نظر من باید اجازه داد  موسیقی دستخوش این تغییرات برای رواج بیشتر در بین مردم یعنی خاستگاه و خواستگاه آن شود .

از نظر من این قضیه نه تنها باعث از بین رفتن موسیقی نمی شود بلکه سبب این خواهد شد که استعدادهای بسیاری با دیدن سرچشمه هایی هر چند اندک رشد پیدا کنند و برخورد  آزاد با این مساله آموزش شاید یکی از اساسی ترین دلایل رشد موسیقی غرب و تنوع بسیار زیاد آن است. 

یکی از دلایل عمده انقراض بسیار سریع درنای سیبری تک همسری بودن آن است که سبب شده  تعداد این جانور در حال حاضر انگشت شمار شود.