سرنوشت

در این دخمه

در این فرو رفتن

در میانه ی اعصار

در بهترین زمانی که باید

بچرخ

 و مرا بچرخان


           اکنون و  پس ازسال ها

چه جنبنده ،چه ساکن

چه سوخته در گدازه ی  عشق، چه پوسیده

چه نغمه خوان به شب ،چه  در صبحدم  آرمیده


تا  بیفتیم در آفتاب 

این گوی گول 

 این آشفته آتشی که هست 

این سرخ زنی که چقدر می بخشید.

این ساقی نخورده مست


بیا !

به بازی بیا!

و به ترفندی مرا مدهوش کن

بیا !

بیا !

و جام سنگین تری نوش کن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد