نما

همچون شاخه ی پیچکی، 

از هر جا که مرا ببری 

به راه دیگری می روم. 

سرم را بزنی، 

 سینه ام را می شکافم ، 

 دستهایم را باز می کنم، 

به راه دیگری می روم. 

 

بگذار رشد کنم، 

پهن شوم ، 

تا انتهای آنتن ها، 

روی دیوارها. 

 

 

 

مهر 87

نظرات 5 + ارسال نظر
داریوش سه‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 16:33

حبیب مردی با اندیشه های بزرگ و روحانی.

بیرون تر از نگاه چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 17:15 http://ogling.blogsky.com

من کف پایم به صورت شما




استامپ

حسین دیلم کتولی یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 21:09 http://terjin.blogfa.com

سلام با شعر بزرگی خیلی نزدیک شدم ولذت بردم و....همیشه دوست دارم باشلوار وصله دار وکمانی برگردن سرخپوست بمانم چون کودکیم

ابوالفضل حسنی چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:52 http://www.golyapuch.blogfa.com

سلام عزیز
پرده از گربه ای که مادر می گفت سیاه تر است!

ایمان چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1387 ساعت 00:08

سلام حبیب
شعرت خیلی زیبا بید،بدون تعارف بکوم واقعا لذت بوردم،

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد