پـــــا

_ سبک شما در نوشتن منحصر به فرده آقای فیروزی!

= منحصر به فرد بودن به نظر خودم اهمیت زیادی نداره .اصل اینه که من از قواعد پایای طبیعت به درستی توی نوشتن استفاده کنم به همین خاطر نوشتار من به واقعیت سعی می کنه نزدیکتر بشه

_ یعنی شما خودتون را رئالیست می دونید؟

= نه به اون معنا که تو ذهن شماست . من فقط از تخیل  بیش ازاندازه و بی خودی خوشم نمی آد.

حس می کردم حرف زدنت خیلی شبیه به بابامه ولی بدون سبیل . من ازت خوشم می آد . اینجا رسم نیست کسی رو که دوست داری تو جمع ببوسی.

_ آقای فیروزی  شما به عنوان یک ایرانی مسلمان آیا آثارتون رو متأثر از مذهب می دونید؟

- جواب بدین آقای فیروزی

= گفتم نمی تونم کاری را که نمی خوام انجام بدم.

_ پس می خواین طفره برین . شما مسلمونید؟

= بابام مسلمون بود.

_ یعنی منکر می شید؟

دو سال یک بازجویی رو طول دادن کار سختیه ، هر هفته بازجو عوض می شه و من یه قیافه ی جدید می بینم.

_ چرا شما گرایش به بودیسم دارین؟

= ندارم

_ ولی بدتون نمی آد شما را لائیک بدونیم

= نه خیر

فکر نمی کردم بشه از اونجا هیچوقت بیرون رفت .گفته بود سیگاری نیست و من هم نباید سیگار بکشم ولی سیگاری بود ریشش هم شبیه به ملوانها تازه تراشیده بود.حرفاش یه جوری بود که می خواست به من حالی کنه به کاری که نکرده بودم اعتراف کنم ولی من کاری کرده بودم و اعتراف نمی کردم و این موضوع اونو عصبانی می کرد خیلی عصبانی جوری که گاهی وقتها که می خواست از مادرم بپرسه ناخودآگاه می گفت "ننت" . روزنامه به خاطر مصاحبه ی من دو سال پیش بسته شده بود .

_ شما که بابا ننتون آدمای معتقدی هستند!

= بله هستن

_ ببینید آقای فیروزی من نمی دونم چرا امثال شما وقتی به  جایی می رسین اول دینتون رو انکار می کنین ؟ ... تیتر روزنامه درست بود؟

= نه خیر  تا اونجایی که یادمه من به اون خانمه گفته بودم تا مسأله انرژی در فیزیک برام حل نشه نمی تونم راجع به دین و متافیزیک اظهارنظری بکنم  ولی تیتر زده بودن  من به مقدسات توهین می کنم

_ آره همون خانمی که می گفتن شما بهشون تعرض کردین

= شما نتونستین ثابت کنین . اون خبرنگار زود رفت ، خودتون که با شاهدا حرف زدین.

_ خوب این انرژی کی براتون حل می شه و اگه میشه بپرسم منظورتون چیه؟

= مهم نیست . فقط خواستم جوابتون رو داده باشم

_ مرسی آقای فیروزی شما خیلی لطف دارین

امیدوارم یه کم خنگیتو هم بذاری کنار . من فقط واسه مصاحبه نیومدم اینجا جونم.

= کی چاپ می شه ؟

- فردا ویرایش می شه . پسفردا شایدم یه کم دیرتر. می خواین همین امشب آمادش کنم واستون

بگو دیگه بگو شام بمون . همین امشب رو فقط . آخه نباید یه خانوم محترم رو این وقت شب گذاشت از خونه بره بیرون . من دیگه دارم عصبانی می شم .کاری نکن بلایی سرت بیارم که خودت پشیمون بشی آقای فیروزی

= چه بلایی؟

_ می خواستیم اعدامتون کنیم ، خوب شما مرتد محسوب می شین . ولی دردسرش زیاده .تبعیدت می کنیم .

هر جایی از اینجا برام بهتره حتما این کار رو بکنین.

_ همین جا بمونین تا بر گردم

        روزنامه شهیر  16/3/85

آقای فیروزی برای ارتقای سطح کیفی و کمی کتابخانه ی مجلس به یکی از شهرهای الجزایر عزیمت کردند.ایشان از این مأموریت ابراز خرسندی کرده و دستاوردهای زیادی را از این سفر پیش بینی  کردند.

 

تیر ۸۵

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد